
جوامع پیشا تاریخی فاقد دولت در بیشتر مدت زمان تاریخ بشریت، مردم در جوامع فاقد دولت زندگی می کردهاند، که ویژگی بارز آنها فقدان قوای حاکم مرکزی بوده است و در آنها نابرابریهای عمده در اقتصاد و قدرت سیاسی وجود نداشته است. یکی از مردم شناسان با نام رابرت ال کارنیرو مینویسد: در 99.8 درصد تاریخ بشر مردم منحصرن در گروههای خودمختار و روستاها زندگی میکردند. در اوایل دوره کهنه سنگی (برای مثال عصر حجر) تعداد این واحدهای سیاسی خودمختار باید کم بوده باشد، اما در سال 1000 قبل از میلاد به ششصد هزار واحد افزایش مییابند. بعد از آن دهکدههای بزرگ تر شروع به حمله به مناطق دیگر و دستیابی به منابع بیشتر میکند و در طی سه هزاره بعدی این واحدهای سیاسی خودمختار از ششصد هزار تا به 157 عدد میرسد. در پرتو این اتفاق میتوان انتظار این را داشت که در آینده این 157 واحد به یک واحد کلی کاهش یابند و این امر نه تنها قابل انتظار است بلکه در واقعیت نیز رو به وقوع است. مردم شناس دیگری به نام تیم اینگولد مینویسد: مدارک زیادی برای مشاهده در دورههای پیش از تاریخ و زمان شکار نیست، وقتی که مردم در جوامع فاقد دولت زندگی میکردند و نمیتوان این نتیجه را گرفت که زندگی مردم در آن دوره ناکامل بوده و منتظر تکمیل آن به واسطه نهادی همچون دولت بودهاند، بلکه حتا میتوان نتیجه گرفت که زندگی آنها و شیوه گذران امورشان کاملن برخلاف وجود نهادی چون دولت برای رتق و فتق امور بوده است. دوره نو سنگی در دوره نوسنگی، جوامع انسانی تحت تغییرات عمده فرهنگی و اقتصادی قرار گرفت، که شامل توسعه کشاورزی، شکل گیری جوامع یکجا نشین و ساختن سکونت گاههای دائمی، رشد تراکم جمعیت انسانها و استفاده از سفالگری و دیگر ابزارهای پیچیده بود. کشاروزی در زمان یکجا نشینی منجر به توسعه حقوق مالکیت، جوامع مردسالار و پرورش گیاهان و حیوانات توسط انسانها شد و در این دوره اندازه خانوادهها هم بزرگ تر شد. این دوره هم چنین مهیا گر پایههای دولت متمرکز شده از طریق تولید منابع هنگفت غذا بود چرا که باعث میشد تقسیم کار پیچیدگی بیشتری یابد و مردم هر یک باید در کاری متخصص میشدند تا بتوانند سهمی از تولیدات غذایی داشته باشند.دولتهای اولیه در مکانهایی تشکیل شدند که جوامعی به شدت طبقه بندی شده داشتند و طبقه ثروتمند و حاکم جامعه همگی تحت فرمان پادشاه بودند. طبقات حاکم شروع به تمایز قائل شدن میان خود و کشاورزان و دیگر طبقات اجتماعی کردند و البته این تمایز قائل شدن با آن حالت که این طبقه بخواهند طبقات کارگر را به سر سپردن به خود وادارند، متفاوت بود. در گذشته، اعتقاد بر این بود که دولتهای متمرکز به خاطر توسعه نظامهای کارگری مختلف توسعه یافتند (مانند شیوههای آبیاری جدید) و برای این که بتوانند اقتصادهای پیچیده را نظم بخشیده و سامان دهند. با این وجود مدارک باستان شناسی و مردم شناسی مدرن این نظریه را اثبات نمیکنند و به وجود جوامعی غیر متمرکز از نظر سیاسی اشاره دارند.
مطالب مهم و مقالات جدید اینترنتی
keywords : موسیقی،مقاله،مالک موسیقی